
بررسی عوامل تعیین کننده تصمیم سزارین در برابر زایمان طبیعی در زنان باردار …
تئوری رفتار برنامهریزی شده، به علاوه مفروض میدارد که کنترل ادراک شده یک تعیینکننده مستقل نیت رفتاری در کنار نگرش و هنجارهای ذهنی است. با ثابت نگهداشتن هنجار ذهنی و نگرشی، درک فرد از آسانی یا سختی بر نیت او تأثیر میگذارد. وزنهای نسبی این سه عامل در تعیین نیات برای رفتارهای متفاوت و در جمعیتهای گوناگون متغیر است (آیزن۶۶۶:۲۰۰۲، به نقل از احمدی، ۱۳۸۹).
تئوری رفتار برنامهریزی شده و عمل بخردانه یک زنجیرهی علّی را فرض میکند که عقاید رفتاری، عقاید هنجاری، و عقاید کنترلی را به نیات رفتاری و رفتار از طریق نگرش، هنجارهای ذهنی و کنترل ادراک شده مربوط میسازد. روابط علی مفروض در میان مؤلفههای مدل عمل میکنند و مستقلاً به تبیین احتمال انجام رفتار کمکی نمیکنند. در تئوری رفتار برنامهریزی شده، نیات رفتاری توسط بررسیهای دانش، نگرش و رفتار تعیین میشوند.
شکل ۲-۱ تئوری رفتار بخردانه و رفتار برنامهریزی شده
نظریهی رفتار برنامهریزی شده در سال ۱۸۸۵ مطرح و در سال ۱۹۹۱ توسط آیزن و فیشبین توسعه داده شده است، این مدل وقوع یک رفتار ویژه را پیش بینی میکند؛ مشروط بر این که فرد قصد انجام آن را داشته باشد. طبق این مدل، قصد انجام یک رفتار توسط سه عامل شامل نگرش نسبت به رفتار، هنجارهای ذهنی، و کنترل رفتار درک شده، پیشبینی میشود.
سازههای این نظریه به شرح زیر میباشد:
رفتار: روشی که فرد عمل میکند، سلوک و شیوهی برخورد و واکنش نشان دادن تحت شرایط مختلف.
نیت: تصمیم فرد برای اتخاذ یک رفتار
نگرش نسبت به رفتار: میزان مطلوبیت یا عدم مطلوبیت یک رفتار از نظر یک فرد که دو عامل موجب شکلگیری آن میشود. ۱-عقاید رفتاری (اعتقاد فرد در مورد نتیجهی یک رفتار) و ۲- ارزیابی از نتایج رفتار (ارزشی که فرد برای نتیجهی رفتار مورد نظرش قائل میشود).
هنجار ذهنی: اشخاص تحت ثأثیر افراد مختلفی در جامعه قرار میگیرند مانند مادر، پزشک، رهبران دینی که دو عامل موجب شکلگیری آن میشود ۱- عقاید هنجاری (عقیده به اینکه آیا افراد خاص انجام رفتار مورد نظر را تأیید یا رد میکنند) ۲- انگیزه برای همراهی( انگیزهی فرد در پیروی از خواست دیگران و پذیرش انتظار آنها).
کنترل رفتار درک شده: درجهای از احساس فرد در مورد اینکه انجام یا عدم انجام یک رفتار تا چه حد تحت کنترل ارادی وی میباشد که دو عامل ۱-عقیدهی کنترل ۲-قدرت درک شده موجب شکلگیری آن میشود (بشارتی و همکاران،۱۳۸۹).
عوامل کنترل شامل عوامل داخلی و عوامل خارجی است. فاکتورهای داخلی مربوط به شخص بوده و شامل مهارتها، تواناییها، اطلاعات و احساسات میباشد و در بررسی عوامل خارجی عوامل محیطی یا شغلی اشاره شده است (Tavousi & et al., 2009).
۲-۶-۴ نظریهی گذار دوم جمعیتی:
یکی از نظریه ها مطرح شده توسط جمعیت شناسان برای تغییرات رفتارهای باروری و ازدواج در دهه های اخیر ، نظریه گذار دوم جمعیتی است. لستاق و ون دکا (۱۹۸۶) دیدگاه انتقال دوم جمعیتی را بر اساس کاهش باروری به زیر سطح جایگزینی، استفاده از وسایل پیشگیری، به تأخیر انداختن ازدواج و فرزندآوری و نیز رشد همخانگی (همباشی) و فردگرایی مطرح کردهاند. عموماً گذار دوم جمعیتی را نتیجهی تغییرات گسترده در ارزشها و ترکیب آن با نیروهای تاریخی همچون دسترسی رو به رشد به کنترل موالید است و تغییرات جنسیتی در بازار کار که فرصتهای شغلی مردان را عوض کرده و بر فرصتهای اقتصادی زنان افزوده است. استقلال اقتصادی زنان همچنین نشانگر تغییر در ارزشهای مردسالارانهی خانواده است. هر دو گذار در پاسخ به تغییرات اقتصادی و اجتماعی اتفاق افتاده در کشورهای بسیار توسعهیافته و در راستای تغییراتِ صورت گرفته در روابط جنسیتی است.
گذار جمعیتی دوم، تغییرات در روابط جنسی را مدنظر دارد و تحت عنوان تغییرات مهمی که در روابط زناشویی و روابط خانوادگی رخ میدهد، مطرح میشود. در گذار جمعیتی دوم تغییرات قابل ملاحظهای در روابط زندگی بوجود آمده و قدرت چانهزنی دو طرف به صورت مساوی تقسیم شده است، همانگونه که آزاد شدن زنان از قیود نظام پدرسالاری، قدرت تصمیمگیری آنها را در امور مربوط به تشکیل خانواده و ازدواج طی این مرحله افزایش داده است. این روند بهدنبال خود یک رویکرد جدیدی از زندگی را ارائه داد که فارغ از زندگی پدرسالارانه بود. در این زمینه کاهش باروری و تغییرات اشکال خانواده تغییرات جدیدی هستند که توسط نقشهای جدید زنان فهم و ادراک میشود، این نوع تغییرات بر اساس خودمختاری و استقلال زنان و عدم وابستگی آنها به مردان رخ داده است.
گذار جمعیتی دوم با تحولات ساختاری در خانواده که خود متأثر از عوامل متعددی است به وقوع میپیوندد. بنابراین میتوان گذار جمعیتی دوم را تا اندازهای با گذار خانواده که اندیشمندان زیادی به آن پرداختهاند، یکی دانست. تغییرات اساسی در جامعه و مؤلفههای آن (از جمله خانواده) از یک منظر، در پی تحولات اساسی در تکنولوژی حاصل میشود. در چند دهه آخر قرن بیستم، تحولات در تکنولوژی علیالخصوص تکنولوژی ارتباطات الکترونیکی و اطلاعات، چنان دامنهدار و مؤثر بوده است که بعضی از یک انقلاب تکنولوژیکی اساسی و ورود به دوره جدیدی در تاریخ بشریت صحبت میکنند (سرایی، ۱۳۸۵: ۴۲).
در جامعه پس از گذار با تضعیف شدید نظارت جامعه و خانواده بر فرد، تأمین نیازهای فردی به انتظارات جامعه و مصالح خانواده تفوق پیدا کرده است به طوری که در تصمیمگیریها منافع شخصی بر مصالح و انتظارت جامعه اولویت داده میشوند (سرایی، ۱۳۸۵: ۴۵).
۲-۶-۴-۱ فردگرایی
از دیگر عوامل مؤثر بر تصمیم سزارین فردگرایی میباشد که در تقابل با جمع گرایی قرار دارد. فردگرایی مربوط به جوامعی میباشد که هر کسی فقط به خودش و خانوادهاش اهمیت میدهد، از طرف دیگر جمعگرایی مربوط به جوامعی میشود که افراد از زمان تولد متعلق به گروهها و اعضای به هم پیوستهای هستند که به وسیله وفاداریشان به گروه حمایت میشوند (Hosfstede 1994:51). هرچه افراد فردگراتر باشند بیشتر برای ارزشهای فردی اهمیت قائل هستند تا ارزشهای گروهی و جمعی بنابراین در تصمیمگیریهای خود بیش از هر کس به نظر و دیدگاه شخصی خود اهمیت میدهند. در جوامعی که گذار اول جمعیتشناختی را سپری کرده و در حال گذار از گذار دوم جمعیتی میباشند، فردگرایی زنان را میتوان به عنوان جلوهی بارزی از گذار دوم دید. این فردگراتر شدن زنان نتیجهی ارتقاء سطح تحصیلات، اشتغال و آگاهی آنها میباشد.
۲-۶-۴-۱-۱ ریشهها و خواستگاههای فردگرایی
در بسیاری از بخشهای جهان جابهجایی و دگرگونی از جمعگرایی به سمت فردگرایی آشکار شده است. تمکن و رفاه مهمترین عامل مؤثر بر این جابهجایی و دگرگونی است.
هوفستد[۱۷] (۱۹۸۰) همبستگی ۸۰/۰ را بین رتبه یک کشور در فردگرایی و درصد تولید ناخالص ملی آنها یافت. وقتی مردم ثروتمند میشوند آنها به لحاظ مالی مستقل میشوند و از درون گروههایشان مستقل میشوند. رفاه و ثروت همچنین مرتبط با صنعتی شدن و پیچیدگی فرهنگی است. فرهنگهای پیچیده تمایل دارند که فردگراتر باشند، زیرا درونگروههای بالقوه زیادی وجود دارد و افراد فرصت دارند که انتخاب کنند میخواهند در درون گروهها باقی بمانند یا آن را ترک کنند. ثروت و رفاه همچنین با داشتن خانوادههای کوچک (هستهای) و خانوادههای دارای یک فرزند مرتبط است. در خانوادههای والدین فرزندانشان را فردگراتر بار میآورند و فرزندان این خانوادهها تمایل به فرد محوری دارند. روش ساختن یک زندگی نیز امر مهمی در فرهنگهای فردگرا و جمعگرا است.
یکی از تئوری های مهمی که در زمینه دگرگونی ارزشها در دوره اخیر مطرح گردیده، تئوری «دگرگونی ارزشی رونالد اینگلهارت» می باشد. اینگلهارت معتقد است که دراثر توسعه اقتصادی در کشورهای پیشرفته صنعتی، تحول در ارزش های مادی انسانهای این جوامع رخ داده، به گونهای که روند این تحول، حرکت از ارزشهای مادی به ارزشهای فرامادی را نشان میدهد. فراگرد دگرگونی ارزشها در میان نسلها به تدریج به سیاست و هنجارهای فرهنگی جوامع پیشرفته انتقال مییابد. تحول ارزشها تنها بخشی از نشانگان گسترده دگرگونی فرهنگی در میان نسلهاست که به کیفیت زندگی، ابراز نظر فردی اهمیت بیشتری داده و تأکید کمتری بر هنجارهای اجتماعی، اخلاقی، مذهبی و سیاسی گذشته دارد (خالقیفر، ۱۳۸۱). همچنین به اعتقاد مازلو نظریهپرداز کلاسیک مدیریت، نیازهای آدمی از یک سلسله مراتب برخوردارند که رفتار افراد در لحظات خاص تحت تأثیر شدیدترین نیاز قرار میگیرد. هنگامی که ارضای نیازها آغاز میشود، تغییری که در انگیزش فرد رخ خواهد داد، بدین گونه که به جای نیازهای قبل، سطح دیگری از نیاز، اهمیت یافته و محرک رفتار خواهد شد. نیازها به همین ترتیب تا پایان سلسله مراتب نیازها اوج گرفته و پس از ارضاء، فروکش کرده و نوبت به دیگری میسپارند (رضائیان، ۸:۱۳۷۹).
در اغلب فرهنگها، خصوصیات فرهنگهای پیچیده و صنعتی، طبقات بالا برخوداتکایی و استقلال تأکید بیشتری دارند و فردگرا هستند، در حالیکه طبقات پایین اجتماعی بر اطاعت در تربیت فرزندانشان تأکید بیشتری دارند و تمایل به همنوایی دارند. عمل تربیت فرزند در فرهنگهای فردگرا بر خودمختاری، خلاقیت، خوداتکایی و استقلال از خانوادهها تأکید میکند و در فرهنگهای جمعگرا بر اطاعت، وظیفه، فدا شدن برای درون گروه تأکید میکند.
۲-۶-۴-۱-۲ فردگرایی در جامعهی ایران
یکی از ویژگیهای جامعهی در حال گذار از سنتی به صنعتی فردگرایی میباشد. از آنجایی که جامعهی ما، یک جامعهی در حال گذار و در حال تغییر از جامعهی سنتی میباشد الگوهای استناد در جامعهی ما نیز، که در ابتدا الگوهای محلی و بومی بودند و اساس رفتارها را تشکیل میدادند، در ترکیب خود با الگوهای جدید، دچار دگرگونی شدهاند (فکوهی،۱۳۸۱). امروزه نوسازی اجتماعی به عنوان یک رویکرد در زمینهی توسعه مطرح میباشد که در طی آن تنگناها و محدودیتهای جامعه سنتی از میان برداشته میشود و در جامعه شاهد رشد و توسعه شاخصهایی چون شهرنشینی، باسوادی، صنعتی شدن، عقلانی ساختن سازمانهای اجتماعی، اکتسابی شدن موقعیتها و سایر موارد هستیم که همگی زمینهساز بروز فردگرایی هستند (ازکیا، ۱۳۸۱:۲۴). گرچه در سطح کلان اجتماعی بسترهای زیادی در حال توسعهاند ولی بسترهایی چون جمعیت، شهرنشینی و آموزش و پرورش بسترهای عامتری هستند که در جوامع در حال توسعه یافت میشوند (ازکیا،۱۳۸۱: ۵۴). جامعه ایران در۵۰ سال گذشته دست خوش تغییرات شدید جمعیتی، شهرنشینی و آموزشی بوده است.
از طرفی خانواده نیز به عنوان یک واحد اجتماعی متأثر از نظام اجتماعی است. تا آنجایی که تحول و دگرگونی در ساختارهای اجتماعی موجب تغییر در ساختار خانواده می شود. رشد فردگرایی در جوامع جدید به شدت ساختار خانواده را تحت تأثیر قرار داده است. جوانان اکنون بیش از گذشته به دنبال شیوه ای از زندگی هستند که کمتر قید و بندهای سنتی را با خود داشته باشد بهویژه این مسئله که روش زندگی والدین برای جوانان چندان الگوی از پیش تعیین شده نمیباشد. افراد دوست دارند دست به انتخاب بزنند. رشد تحصیلی فرزندان، افزایش استفاده از رسانههای نوین از جمله اینترنت و ماهواره، و نیز دسترسی به اطلاعات گسترده، اشتغال زنان، آزادیهای نسبی، حق انتخاب، تغییر شیوهی زندگی افراد از جمله عوامل رشد فردگرایی بوده است ( معیدفر و صبوری خسروشاهی،۹۴:۱۳۸۹). و این مسئله روی انتخاب نوع زایمان افراد هم تأثیر دارد زنان در جستجوی راههایی هستند که تا حد ممکن از دردهای زایمان اجتناب کنند، یا زایمانی با برنامهریزی قبلی داشته باشند تا کمترین خلل در نقش آنها در جامعه ایجاد شود. بنابراین سزارین را به عنوان شیوهی زایمانی خود برمیگزینند تا بتوانند از آن در جهت راحتی خود سود ببرند.
۲-۶-۴-۲ تصویر بدنی
باروری از جمله رویدادهای بزرگ حیات بشری و از عوامل مؤثر در تعیین هویت و تکامل شخصیت زنانه و مردانه است. همچنین سلامت روان مهمترین عامل رشد و توسعهی انسان است و توانمندسازی زنان در جامعه و بهبود شرایط جایگاه آنان از عوامل دستیابی به سلامت روان در زنان است. یکی از مفاهیم مهم روانشناختی که همیشه موجب نگرانی مردان و زنان میشود تصویر ذهنی از بدن میباشد (یونسی و سالاجقه،۱۴:۱۳۸۰).
تصویر ذهنی دربرگیرندهی عقاید، احساسات آگاهانه و غیرآگاهانه در مورد بدن است (Amidi et al., 2006) تصویر ذهنی، تصویری روانی است که فرد از ظاهر فیزیکی خود دارد، به عبارت دیگر، احساس منفی و مثبتی است که فرد دربارهی شکل و اندازه بدن خود دارد. تصور ذهنی منفی از خود میتواند به نارضایتی از بدن و احساس جذاب نبودن و در نهایت مشغولیت فکری نسبت به وضعیت ظاهری قسمتی از بدن در حد اختلال منجر عملکرد شود. اگرچه تصویر ذهنی از بدن ساختاری چند بعدی است، ولی غالباً به صورت درجاتی از ظاهر فیزیکی (اندازه، شکل، و ظاهر عمومی) تعریف میشود .درک اشتباه از تصویر ذهنی میتواند به مشکلات جسمی و روحی منجر شود. عدهای شکلگیری تصویر ذهنی فرد از بدن خویش را ذاتی و غریزی میدانند. در این دیدگاه جنسیت اهمیت پیدا میکند، بنابراین عواملی مانند قد، وزن و دیگر عوامل بیولوژیک با توجه به جنس مهم تلقی میشوند. در مقابل، برخی تفاوت را نتیجهی نحوه جامعهپذیری دانسته، نوع رفتار جامعه و عناصر اجتماعی را مؤثر در تفاوتها میدانند (ابوت، والاس،۲۸۸:۱۳۸۰). در این دیدگاه افراد در طول فرآیند جامعهپذیری با انتظارات متفاوتی در مورد «خود» روبهرو میشوند و به مرور فرآ میگیرند که بدن بخشی از خود است که با آنکه یک هستی زیستشناختی و روانشناختی است، پدیدهای است که به صورت اجتماعی ساخته میشود (آزاد ارمکی، چاووشیان،۵۹:۱۳۸۱). بدین سبب است که عدهای از پژوهشگران معتقدند بدن و نگرانی در مورد آن، یکی از مهمترین دلمشغولیها در زندگی افراد در جوامع مدرن، به ویژه برای زنان است (واتیکز،۵۰:۱۳۸۴). و با توجه به ایدالهای مطلوب جامعه همواره از بدنشان احساس نارضایتی میکنند. ناخوشنودی زنان میتواند نتیجه شکاف بین تصور ذهنی فرد از خود که در فرآیند جامعهپذیری حاصل شده و ویژگیهای زنان آرمانی جامعه که بر اساس فرهنگ و جامعه در هر دورهی تاریخی متفاوت است، به وجود آید. گاهی چنین شرایطی میتواند زنان را به درگیریهای ذهنی و روحی، اضطراب، عدم اعتماد به نفس و افسردگی سوق دهد (اکیوان آرا و همکاران،۳۰:۱۳۸۹).
زنان هنگام بارداری تغییرات اساسی را در شکل و وزن بدنشان تجربه میکنند. بهنظر میرسد که هنگام حاملگی، به خاطر تغییراتی که در بدن رخ میدهد، ارزیابی زنان از بدن خود فعال میشود. این ارزیابیها از نگرش و ایدهها در مورد تصور از بدن به وجود میآید. آن چه از این ایدهها برمیآید، تفاوتهای بین درک زنان از وضعیت ظاهریشان و خود واقعی ظاهرشان را مشخص میکند.
با فرض ایدههای غربی در مورد شکل بدن که بر این باور هستند که زنان لاغراندام زیباتر هستند.(Franzoi, 1987:19) در طی دوران حاملگی زنان خود را از ایدهی فرهنگی زیبایی دور میبینند، بنابراین رضایت از تصویر بدنشان کاهش مییابد. گودوین و همکاران کاهش شدید رضایتمندی را از تصویر بدنی از حاملگی تا اوایل حاملگی (۱۹-۱۴ هفتگی) گزارش دادند (Goodwin et al., 2000:442). نگرانی در مورد وزن گرفتن زیاد همراه با احساس ناامیدی، هیجانزدگی و کاهش اعتماد به نفس، نشانههایی از افسردگی و افزایش اختلالات غذایی در طی دوران بعد از زایمان در زنان ایجاد میشود. در سایهی چنین گزارشاتی، کشف رفتارهایی که به تصویر بدنی طی دوران حاملگی و بعد از زایمان مرتبط میشود برای محققان و پزشکان بسیار حائز اهمیت است.
پیشگیری از پارگی دستگاه تناسلی، پیشگیری از افتادگی دهانهی رحم، مثانه و مقعد، و پیشگیری از بیاختیاری ادراری بعد از زایمان از عواملی است که روی رضایتمندی زنان از بدن خود تأثیر میگذارد و باعث میشود سزارین را با وجود مضررات بیشتر مانند چسبندگی احشاء داخل شکم، صدمه به دستگاه ادراری، درد بعد از عمل جراحی، بازگشت محتویات معده به ریه و گرفتگی رگها به عنوان شیوهی زایمان خود انتخاب کنند.
۲-۷ چهارچوب نظری (مفهومی) تحقیق:
با توجه به پیچیدگی دنیای اجتماعی، نمیتوان نظریه خاصی را جامع و کامل دانست و رفتارهای افراد را صرفاً از منظر آن نظریهی خاص نگریست. باید از هر کدام از این نظریات یک سری نکات خاص و مرتبط با موضوع را در نظر گرفت.
امروزه زایمان امری طبیعی نیست، بلکه به موضوعی برای مفهومسازی و مداخلهی پزشکی تبدیل شده است. شیوع عمل سزارین در سطح جهانی و در ایران مؤید آن است که زندگی زنان به شکل روزافزونی در حال پزشکی شدن است و زنان در دورهی بارداری بیش از بیش به دانش پزشکان وابسته میشوند و به رغم عوارض و پیامدهای منفی گستردهای که استفاده از عمل جراحی سزارین میتواند برای مادر و کودک به وجود آورد، همچنان شاهد افزایش آن بدون دلایل قانعکنندهی پزشکی هستیم. در این پژوهش برای بررسی نقش پزشک در انتخاب یکی از دو روش زایمان طبیعی و یا سزارین از نظریه پزشکی شدن استفاده میشود و بر اساس نظریه گذار دوم جمعیتی تغییر نظامهای خانوادگی از خانواده گسترده به خانواده هستهای و کاهش باروری به زیر سطح جانشینی، رشد همخانگی و فردگرایی، در جوامع صنعتی رفتارهای باروری و فرزندآوری در بین زوجین را تحت تأثیر قرار میدهد. عموماً گذار دوم جمعیتی را در نتیجهی تغییرات گسترده در ارزشها و نگرشها و ترکیب آن با نیروهای تاریخی میدانند. ایران جامعهای در حال گذار از سنتی به سمت صنعتی شدن است. در چنین جامعهای فروپاشی ساختارهای سنتی نظیر اجتماعات عشایری و روستایی و گسترش شهرنشینی که از رشد سریع جمعیت و مهاجرت از روستاها به شهرها میباشد، گسترش تحرکات اجتماعی و تعاملات بین فرهنگها و اقوام متفاوت را تشدید نموده است و مردم به ویژه جوانان را در برابر الگوهای محلی، ملی و جهانی متفاوت و بعضاً متعارض قرار داده و به دنبال آن در خصایص افراد تغییراتی ایجاد شده که یکی از آنها، پشت سر گذاشتن خصوصیات سنتی و تحقق فردگرایی افراد میباشد. در جریان فردگرایی، استقلال فردی و مسئولیتپذیری افراد افزایش یافته و در جهت تأمین منافع فردی و جمعی به صورت خلاق و سازنده حرکت مینماید. برای تبیین تأثیر ویژگیهای اقتصادی اجتماعی و جمعیتی زنان و فردگرایی و تصویر بدن بر انتخاب یکی از دو روش زایمان طبیعی و یا سزارین میتوان از این نظریه استفاده کرد.
با توجه به اینکه الگوهای مطالعه رفتار میتوانند در بررسی دیدگاههای مردم نسبت به رفتارهای بهداشتی حائز اهمیت باشند، بر اساس مطالعات انجام شده یکی از بهترین مدلهایی که در ارتباط با نگرش و رفتارهای باروری میتواند مورد استفاده قرار بگیرد مدل رفتار برنامهریزی شده است. این الگو بر مبنای یک تئوری روانشناختی به نام تئوری عمل بخردانه پایه گذاری شده است. فرضیات این تئوری این است که اولاً مردم تصمیمات رفتاریشان را بر پایه بررسی معقول و منطقی اطلاعات در دسترس اتخاذ میکنند و ثانیاً مردم پیامد و نتایج عملکرد خود را قبل از اتخاذ تصمیم مورد توجه قرار میدهند (گلاز، ۴۱:۱۳۷۶).
بر اساس الگوی رفتاربرنامهریزی شده، مهمترین تعیین کننده رفتار فرد، قصد رفتاری است که فیشباین [۱۸] و آیزن[۱۹] قصد آن را قضاوت احتمالی فرد از نوع رفتار مورد نظر وی بیان کردهاند، قصد فرد برای انجام یک رفتار ترکیبی از نگرش نسبت به رفتار و هنجارهای ذهنی و کنترل رفتار درک شده اس (Tavousi et al., 2009:36) . نگرش، شامل عقاید زن باردار نسبت به روش زایمان خود و ارزیابیهایی که از نتایج انتخاب خود دارد میشود و هنجار ذهنی شامل عقاید و هنجارهایی است که در زمینهی زایمان سزارین و زایمان طبیعی وجود دارد علاوه بر آن میتوان از افرادی که در تصمیمگیری زن باردار در انتخاب روش زایمان مؤثرند نیز نام برد زنان بر مبنای ادراکشان از آنچهکه دیگران فکر میکنند عمل میکنند و قصد آنها جهت پذیرش سزارین یا زایمان طبیعی به صورت بالقوه، متأثر از افرادی است که ارتباط نزدیکی به آنها دارند مثل پزشک، همسر و غیره. و سپس کنترل رفتار درک شده بیانگر این مسئله است که چقدر یک زن باردار توانایی کنترل درد حاصل از زایمان را در خود احساس میکند. بنابراین از نظریه تئوری رفتاربرنامهریزی شده و عمل بخردانه برای تبیین نگرش فرد نسبت به سزارین و زایمان طبیعی، درک زن از هنجار در خصوص نوع زایمان و احساس کنترل در برابر تحمل درد زایمان ( کنترل رفتار درک شده) استفاده میشود.
برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت fumi.ir مراجعه نمایید. |