
تاثیر درمان نوروفیدبک بر ولع مصرف و افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر …
تحلیل فرضیه ۲
درمان نوروفیدبک باعث کاهش افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون میگردد.
یافتههای حاصل از تحلیل دیداری نمودار دادههای هر سه شرکتکننده نشان داد که فرضیه تأثیر درمان نوروفیدبک بر کاهش افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون تأیید میگردد. (PND برای شرکتکننده الف ۱۰۰ درصد، برای شرکتکننده ب ۲۵ درصد و برای شرکتکننده ج ۷۵ درصد) بنابراین میزان ناهمپوشی بین دو موقعیت مجاور PND نشان میدهد که درمان نوروفیدبک باعث کاهش افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون در نمونه تحقیق در موقعیت مداخله نسبت به خط پایه شده است. نمرات افسردگی در موقعیت پیگیری نیز نسبت به خط پایه کاهش یافته است.
همچنین درصد بهبودی که از تقسیم میانگین موقعیت A به میانگین موقعیت B بدست میآید در فرد الف ۲۷٫۲ درصد بهبودی را نشان میدهد، در فرد ب ۳۱٫۵ درصد و در فرد ج ۵۱٫۸ درصد بهبودی مشاهده شده است که در هر سه نفر همجهت با هدف مداخله بوده است و روش درمان نوروفیدبک باعث کاهش افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون شده است.
بنابراین هر دو فرضیه تحقیق با توجه به PND و درصد بهبودی تأیید میگردد یعنی درمان نوروفیدبک باعث کاهش ولع مصرف و افسردگی بیماران وابسته به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده با متادون میگردد.
فصل پنجم
بحث، نتیجهگیری و پیشنهادها
۵-۱٫ پیش درآمد
هدف از این فصل، مرور و جمع بندی تحقیق انجام شده و همچنین بررسی موضوع میباشد. انتظار میرود با نتایج بدست آمده بتوان با به کارگیری روش درمانی نوروفیدیک بر روی بیماران به مواد مخدر بر میزان مصرف و وابستگی آنان به مصرف مواد مخدر را کاهش دهد.
در این راستا، در بخش ابتدایی فصل ابتدا به سوالات مطرح شده در پژوهش پاسخ داده میشود و در قسمت بعد، جمع بندی از ارزیابیهای انجام شده و نتایج آن ارائه میگردد. سپس راه کارهای پیشنهادی در راستای موضوع حاضر، که میتواند به دقیق تر و کاربردی تر شدن روش بیانجامد معرفی میشوند.
پاسخ به سوالات پژوهش از مقایسه و تطبیق و در نتیجه تحلیلهای انجام شده در فصل چهارم حاصل شده است.
۵-۲. پاسخ به پرسشهای پژوهش
۵-۲-۱. پرسش نخست
فرضیه اول: درمان نوروفیدبک باعث کاهش ولع مصرف در افراد وابسته به مواد مخدر می شود.
نتایج مطالعه حاضر نشان داد درمان نوروفیدبک ولع مصرف مواد را در بیماران وابسته به مواد افیونی کاهش داد. این نتایج با مطالعت گلدبرگ و همکاران (۱۹۷۶)، پنیستون و کولکاسکی (۱۹۸۹) و دهقانی و رستمی (۱۳۸۹)، همسو است. در این مطالعات نیز نوروفیدبک بر کاهش شدت ولع بیماران اثربخش بوده است.
علاوه براین، درمان با این روش وسوسه و ولع فرد را کاهش میدهد و در درازمدت احتمال عود و بازگشت را پایین میآورد (کایزر، اوتمر و اسکوت، ۱۹۹۹؛ کلی، ۱۹۹۷؛ کراس هلپ، ۲۰۰۲؛ فارین، والتر، کوین و آلن، ۱۹۹۲؛ وپنیستون و ساکسبی، ۱۹۹۵؛ کایزر، اوتمر واسکوت، ۱۹۹۹؛ پاسینی و همکاران،۱۹۷۷؛ گلدبرگ، گرین وود، و تینتور،۱۹۷۹؛ پنیستون و کولکاسکی،۱۹۸۹-۱۹۹۰؛ کلی،۱۹۹۷؛ رایموند و همکاران، ۲۰۰۵؛ مر و کالاوی،۲۰۰۳؛ رایموند، وارنی، پارکینسون وگروز یلر، ۲۰۰۵؛ اسکوت، کایرز، اوتمر و سایدراف، ۲۰۰۵؛ آنترینر، چن و گروزیلر، ۲۰۱۳؛ نریمانی و رجبی، ۲۰۱۱؛ هورل و همکاران،۲۰۱۰؛ ترودو، سوخادزه و کانن، ۲۰۰۸؛ دهقانی و رستمی،۱۳۸۹).
در مجموع بر اساس مطالعات قبلی و مطالعه حاضر، نوروفیدبک به همراه دارودرمانی، در بلند مدت، به عنوان یک مکانیزم خودتنظیمی مغز، در بهبود علائم ولع بیماران وابسته به مواد موثرتر از دارودرمانی تنها است. بر اساس نظریهی مطرح توسط بلوم و مطالعات نوروفیزیولوژیکی انجام گرفته، اثربخشی نوروفیدبک بر شدت ولع بیماران را به این ترتیب می توان تبیین نمود که این روش با بهبود و تنظیم عملکرد مغزی، میتواند به اصلاح نابهنجاریهای واقع در نوروشیمی مغز پرداخته و علت زیست شیمیایی میل شدید بیماران به مصرف ماد را برطرف نماید. گرچه دارودرمانی نیز میتواند منجر به بهبودهایی در این زمینه شود، اما عوارض جانبی، ناپایداری و برگشت پذیری از نقاط ضعف عمده استفاده از این روش به تنهایی است (رستمی، گودرزی و بولهری،۱۳۸۲)؛ برخلاف نوروفیدبک که به اصلاح نابهنجاریهای عملکرد مغز پرداخته و به شکل بنیادین با کارکردهای زیربنایی مغز سر و کار دارد و مطالعات بر دوام تاثیرات این روش درمانی و عدم بروز عوارض جانبی آن تاکید دارند (هاموند،۲۰۰۵). لذا میتوان از فرآیند دارودرمانی به منظور حفظ تعادل اولیه فیزیولوژیکی و روانی بیمار استفاده کرد (وزارت بهداشت کانادا،۱۳۸۴)، وسپس با استفاده از روش نوروفیدبک فرد را به سمت تعادل و سلامت پایدارتر هدایت کرد. نتایج کلی این پژوهش از اثربخشی روش نوروفیدبک در کاهش ولع مصرف مواد حکایت دارد. در مطالعات آزمایشی صورت گرفته، پاسینی و همکاران (۱۹۷۷)، بودن مر وکالاوی (۲۰۰۳) و اسکوت وهمکاران (۲۰۰۵) نوروفیدبک را با گروه کنترل در زمینه کاهش نابهنجاریهای روانشناختی بیماران وابسته به مواد مقایسه کردند. اما در این مطالعات به بررسی ولع مصرف بیماران پرداخته نشده است. در مطالعه رایموند و همکاران (۲۰۰۵)، علاوه بر بهبود وضعیت روانشناختی، شاهد کاهش میزان ولع مصرف و افزایش اجتناب و ترک بیماران دریافت کننده در مقایسه با گروه کنترل هستیم. نتایج به دست آمده در پژوهش حاضر در مورد کاهش ولع بیماران با نتایج این مطالعه همسویی دارد.
در مجموع در حوزه سوء مصرف و وابستگی به مواد اعتقاد بر این است که هیچ روشی هرگز نمیتواند به تنهایی در درمان موفق باشد؛ بلکه با در نظر گرفتن پیجیدگی ابعاد آسیب شناختی اختلال وابستگی به مواد، بهترین رویکرد، رویکردی است که بتواند همزمان بر ابعاد مختلفی اثرگذار بوده و مشکلات روشهای قبل، مانند برگشت پذیری، سطحی بودن و عوارض جانبی را نداشته باشد. نتایج این بررسی توانمندیهای روش نوروفیدبک در بهبود شدت ولع و میل به مصرف مواد در بیماران وابسته به مواد را نشان داده و با در نظر گرفتن نیاز این بیماران به درمانی جامع، پایدار و با حداقل عوارض سوء کاربرد این روش را به عنوان درمانی مکمل برای این اختلال نشان میدهد.
۵-۲-۲٫ پرسش دوم
فرضیه دوم: درمان نوروفیدبک باعث بهبود درجهی افسردگی افراد وابسته به مواد مخدر می شود.
نتایج تحلیل نشان داد که ۲۰جلسه نوروفیدبک توانسته بهبود معناداری در نمرات افسردگی بیماران ایجاد کند. این نتایج به نقل از دهقانی (۱۳۸۶) نزدیک نتایج شلی و همکاران (۱۹۹۰)، مورس (۱۹۹۳)، مونتوگمی، آشلی، برنز و راشل (۱۹۹۴) و پنیستون و ساکسبی (۱۹۹۵) بود. در این مطالعات نیز درمان نوروفیدبک توانسته بود بهبود معناداری را در علائم روان پریشی بیماران وابسته به مواد پس از درمان به وجود آورد. همینطور دهقانی،رستمی و رحیمی نژاد (۱۳۸۶)، درمطالعهای در مورد اثربخشی نوروفیدبک بر سلامت روان بیماران وابسته به مواد افیونی به این نتیجه رسیدند که نوروفیدبک منجر به بهبود سلامت روان و الگوی نابهنجار امواج مغزی بیماران وابسته به مواد افیونی میشود.
در مطالعات آزمایشی صورت گرفته در زمینهی الکل پاسینی و همکاران (۱۹۷۷)، بودن مر و کالاوی (۲۰۰۳)، رایموند و همکاران (۲۰۰۵) و اسکوت و همکاران (۲۰۰۵)، کاهش نابهنجاری روانی را در بیماران وابسته به الکل تخت درمان نوروفیدبک نشان دادند.
پاسینی و همکاران (۱۹۷۷) و پنیستون و کولکاسکی (۱۹۸۹) در مطالعات خود به تغییرات قابل توجه در نشانگان اضطراب به دست آوردند.
همچنین کارایی درمان نوروفیدبک در اختلال افسردگی در پژوهشهای مختلف ثابت شده است مبنی بر این که درمان نوروفیدبک برای بهبود خلق افسردگی، بالا بردن توانایی شناختی افسردهها مفید واقع شده و اثرات آن هم پایدار است (اسکولانو، ناواریوگیل، گارسیا کامپایو و مینگز،۲۰۱۳؛ چوی و همکاران،۲۰۱۰؛ والتر، لاوسون و کوزلووسکی۲۰۰۶؛ محمدزاده و محمدزاده،۱۳۹۱؛ به نقل از دهقانی،۱۳۸۶).
در مجموع بر اساس مطالعات قبلی و مطالعهی حاضر، نوروفیدبک در بلند مدت، به عنوان یک مکانیزم خودتنظیمی مغز، در ارتقاء سلامت روان موثرتر از دارودرمانی تنهاست. گرچه دارودرمانی نیز میتواند منجر به بهبودهایی در بیماران شود، اما عوارض جانبی، ناپایداری و برگت پذیر بودن از نقاط ضعف عمده استفاده از این روش به تنهایی است (رستمی، گودرزی و بولهری،۱۳۸۲)، بر خلاف آن نوروفیدبک که به اصلاح نابهنجاریهای عملکرد مغز پرداخته و به شکل بنیادین با کارکردهای زیربنایی مغز سرو کار دارد و مطالعات بر دوام تاثیرات این روش درمانی و عدم بروز عوارض سوء جانبی آن تاکید دارند (هاموند،۲۰۰۵). لذا میتوان از فرآیند دارودرمانی به منظور حفظ تعادل اولیهی فیزیولوژیکی و روانی بیمار استفاده کرد (وزارت بهداشت کانادا،۲۰۰۳ ترجمه رستمی و حدادی،۱۳۸۴)، و سپس با استفاده از نوروفیدبک فرد را به سمت تعادل و سلامت پایدارتر هدایت کرد. نتایج کلی این پژوهش، از مفید بودن و اثربخشی روش نوروفیدبک در بهبود نمرات افسردگی در وابستگی به مواد افیونی حمایت کرد. البته به دلیل نبود مطالعات گذشته که به صورت ویژه روی افسردگی در وابستگی به مواد افیونی، نیاز به مطالعات آینده در این زمینه است که به صورت قاطع تر بتوان به این نتیجه رسید.
۵-۳. نتیجهگیری
دانلود کامل پایان نامه در سایت pifo.ir موجود است. |