
دسترسی متن کامل – تدوین راهبردهای فرهنگی هیئت های دینی و مذهبی مورد مطالعه سازمان تبلیغات …
8- فرهنگ نیازمندیهای حیات را تأمین میکند.
9- فرهنگ ابزار ایجاد سازگاری انسان با محیط است.
10- کلیت سیستماتیک و به هم پیوستگی: عوامل گوناگون فرهنگی تدریجا به هم میپیوندند و یک کل منسجم را میسازند. به گونهای که مثلا بین اعتقادات موجود در یک فرهنگ و چگونگی تولید غذا در همان فرهنگ نوعی انسجام و یکپارچگی دیده میشود.
11- فرهنگ مشخص کننده معیارها و ارزش هاست.
تغییر و تحول فرهنگی
اشکال تغییر:
- تغییر فرهنگی: عبارت است از حرکت و تبدیل شدن یک عنصر فرهنگی به عنصر فرهنگی جدید در محدوده ی پذیرفته شدهی نظام فرهنگی که تقریبا در تمامی فرهنگها در یک دورهی زمانی نسبتا کوتاه مشاهده میشود (ویسی حصار و توانگر، 1393).
- تحول فرهنگی: عبارت است از مجموعه تغییراتی که در طول یک دوره ی نسبتا طولانی در بیشتر وجوه و ابعاد فرهنگ و در خارج از چارچوب پذیرفته شده ی نظام فرهنگی صورت میگیرد. به عبارت دیگر هر گاه عناصر مجموعههای فرهنگی تازه ای در یک فرهنگ، پدیدار شوند و بر اثر محتوا و ساختار آن فرهنگ دگرگون شود، دگرگونی یا تحول فرهنگی پدید میآید.
- توسعه یا تکامل فرهنگی: این اصطلاح نوعی تغییر و تحول فرهنگی رو به جلو و کمال و پیشرفت است. به عبارت دیگر دگرگونی یک فرهنگ یا عنصری را از صورت ساده و ناپیوسته به صورتی پیوسته و پیچیده را توسعه یا تکامل فرهنگی گویند (نصراصفهانی، 1394)
شیوههای تغییر فرهنگی
- نوآوری فرهنگی: اگر فرهنگ در نتیجه نوآوری ((چه در زمینه مادی مثل اختراعات و چه در زمینه معنوی مثل ادبیات و عقاید))، دچار تغییر و تحول گردد، نوآوری فرهنگی به وجود آمده است که زاده فرهنگ داخلی اوست و به سه دلیل صورت میگیرد ((گذشت زمان، مقتضیات زمانی و مکانی و پیدایش نیازهای جدید که سعی در پاسخگویی به آنها، موجب نوآوری فرهنگی می شود و افراد خلاق و مبتکر و نوآور))، نوآوری فرهنگی را به ارمغان میآورند.
- فرهنگپذیری: در اثر تماس و ارتباط با جوامع مختلف عناصر فرهنگی از فرهنگی به فرهنگ دیگر گسترش مییابند که دارای دو حالت است.
الف) فرهنگپذیری دو سویه یا تبادل فرهنگی که وقتی که جوامعی از نظر قدرت نظامی و اقتصادی و فرهنگی تقریبا هم عرض بوده و به طور مستقیم و غیر مستقیم با یکدیگر در تماس باشند، تبادل فرهنگی آگاهانه بین آنها صورت میگیرد (حاجیها و خراط زاده، 1393).
ب) فرهنگ پذیری یک سویه: وقتی فرهنگ جامعه ای از نظر نظامی، اقتصادی و غیره در سطح نازل تری از فرهنگ جامعه دیگر قرار داشته باشد، عناصر فرهنگی را از فرهنگ قوی تری اخذ می کند. این نوع فرهنگ پذیری نیز دو نوع حالت دارد.
1- فرهنگپذیری یک سویه اختیاری و آگاهانه، که به صورت آگاهانه از جوامع دیگر فرهنگ لازم را اخذ می کنند، که به آن تبادل فرهنگی نیز میگویند.
2- فرهنگپذیری یک سویه اجباری و ناآگاهانه، که اصطلاح هجمههای فرهنگی (تهاجم فرهنگی و ناتوی فرهنگی)، در این زمینه به کار گرفته میشود (ویسی حصار و توانگر، 1393).
2-19. اهمیت و نقش فرهنگ در زندگی انسان و جامعه
سنجش تأثیر فرهنگ بر زوایای مختلف زندگی فردی و اجتماعی مشکل است. زیرا ما هنوز داده های کافی نداریم. اما بدون شک نفوذ عوامل فرهنگی بر رفتار انسان قطعی است. اولویت های فرهنگی ضرورتا اگرچه به خودی خود تعیین کننده نیستند. اما یک مؤلفه از نظام پیچیده عوامل علّی هستند که میتواند عامل برانگیزاننده مهمی در بلندمدت باشند. بدین معنا که ارزشهای مادی یا ارزشهای معنوی هر کدام تأثیرگذار بر شکل و محتوای جامعه خواهند بود. مثلا در جوامع پیشرفته در طول چند دهه ی گذشته در اثر نگرش قابل ملاحظه ای که نسبت به متغیرهای فرهنگی فرامادی شده است، شاهد خیزش از مادیگرایی به فرامادیگرایی هستیم. این در حالی بود که در فراگرد مراحل اولیه صنعتی شدن در غرب از نفوذ هنجارهای سنتی – مذهبی و قیود کاسته شد و عملا کارایی قیود فرهنگی ضعیف تر شده و کمتر از قبل قابل مشاهده بود. بنابراین جهان بینی متداول هر جامعه بازتاب تجربیات همان جامعه است. که ما آنها را در میان ارزشها و نگرشها و عادات آن مردم مییابیم (خیرخواه و سجودی، 2013)[20].
2-20. مدیریت فرهنگی
«مدیریت فرهنگی به معنای سازماندهی و اداره امور و فعالیتهای فرهنگی است، مدیریت فرهنگی نظیر هر نوع مدیریت سازمانی دیگر، الزامات خاص خود را دارد. بنابراین در مدیریت فرهنگی تمامی وظایف سازمانی مدیریت (سیاست گذاری، برنامه ریزی، سازمان دهی، هدایت هم آهنگی، نظارت و ارزیابی)، در قلمرو امور و فعالیتهای فرهنگی صورت میگیرد».
رشد و توسعه فرهنگی هر جامعه، مدیون مدیریت مدبرانه و مقتدرانهای است که بتواند با اعمال مدیریت فرهنگی، جامعه را از مرحلهای محدود و نامناسب، که فضای تنفس را تنگ کرده، عبور دهد و افراد آن جامعه را به بالندگی و توسعه برساند. اگر چنین مدیریتی در جامعه وجود نداشته باشد و یا مردم با مدیران ضعیف، کم هوش، ناآگاه و بی تدبیر رو به رو باشند طبعاً نباید انتظار شکوفایی فرهنگ و مقولات فرهنگی داشت.
از یک منظر، «مدیریت فرهنگی» دو نوع است: مثبت و منفی که برای هر کدام از این دو میتوان در طول تاریخ شواهد فراوانی ارائه داد. یکی از مدیریتهای مثبت فرهنگی، که با عقلانیت، درایت و شناختی که از انسان داشت جامعه ای منحط، آلوده، منحرف و ذلیل و زبون را به اجتماعی پیروز، پاک، مستقیم و عزیز تبدیل کرد و آثار عطیم فرهنگی خود را هم چنان تا قرنهای بعد از خود و بر نسل های آینده باقی گذاشته است، مدیریت فرهنگی پیامبر اکرم حضرت محمد بن عبدالله (ع) است.
نوع ديگر مديريت فرهنگي، مديريت منفي است، كه بر محور نفسانيات شخص مدير شكل ميگيرد. فرهنگ در تفكر چنين مديريتي چيزي جز بازيچه و ابزار براي ارضاي خواهشهاي نفساني نيست، لذا در حوزه اين گونه مديران، ريا، تزوير، نفاق، چاپلوسي، شخصيت شكني و امثال اين گونه خصلتهاي پست اخلاقي و رفتاري به وفور جلوه ميكند (خیرخواه و سجودی، 2013).
مديريت منفي، از شيوه تفرقه بينداز و حكومت كن بهره ميگيرد و آن چه براي او بي مقدار و بي ارزش مينماياند قدر و منزلت انسان است. هرگاه مدير خدمتي انجام بدهد منت ميگذارد. منافع و مصالح سازماني و مردمي را به پاي هوسهاي خويش به سادگي قرباني ميكند، و در نهايت همه اين رفتارها و روشهاي ضد فرهنگ را به صورت جرياني فرهنگي در درون جامعه وارد ميسازد و عاقبت مردم را به سقوط و انحطاط اخلاقي و رفتاري سوق ميدهد.
معمولاً مديريت فرهنگي را دو قشر تأثيرگذار، بر عهده دارند: عالمان و حاكمان، كه هرگاه در جهت منفي و تخريب باورهاي اصيل فرهنگي قدم بردارند فاجعهاي عظيم در زندگي انساني به وجود خواهند آورد (ویسی حصار و توانگر، 1393).
2-21. برنامهريزي راهبردي فرهنگ
فرهنگ از لايههاي مختلفي تشکيل شده است و براي برنامهريزي آن نيز بايد به لايههاي مختلف آن توجه شود.
* مصنوعات و دست ساختهها.
* نمادها، علايم و زبان.
* ارزشها، باورها و نگرشها.
از اين رو مديريت فرهنگ بايد ناظر بر تمامي لايهها بوده و براي آنها برنامه داشته باشد. برنامهريزي فرهنگي، برنامهريزي راهبردي و يکپارچهاي است که از منابع فرهنگي در برنامه توسعه شهري و اجتماعي استفاده ميشود (نصراصفهانی، 1394).
2-22. راهبردهاي كلان در مديريت فرهنگي
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |
- راهبردهاي هويت ملي